او از جای دیگری است پیر بشله
“پیر بشله” نویسنده، خواننده و آهنگ ساز فرانسوی است که در 25 ماه می سال 1944 در پاریس متولد شد و در 15 فوریه سال 2005 درگذشت. “پیر بشله” اهل شهری در شمال فرانسه به نام ” کاله” بود اما خانواده ی او مجبور شدند تا نقل مکان کنند و “پیر بشله”، جوانی خود را در پاریس گذراند اما همواره خود را وابسته به شهر پدری خود ” کاله” می دانست و از آن الهام بسیار می گرفت برای مثال “پیر بشله” در سال 1982 در ترانه ی Les Corons زندگی ناگوار معدنچیان این ناحیه را به تصویر کشید و ترانه ی Embrasse-la را به خاطر مادرش سرود.
“پیر بشله” در نوجوانی نواختن پیانو را فرا گرفت اما علاقه ی او به ” الویس پریسلی” او را به سمت گیتار الکتریک سوق داد. بشله همچنین با دوستان خود یک گروه موسیقی به نام les Volts3 تشکیل داد.
“پیر بشله” سپس به ساخت مستند و آهنگ های تبلیغاتی روی آورد. از آهنگ های معروف”پیر بشله” می توان به آهنگ معروف فیلم ” امانوئل” در سال 1974 اشاره کرد که بیش از چهار میلیون نسخه از آن به فروش رفت.
“پیر بشله” اولین آلبوم خود با عنوان ” آتلانتیک” را در سال 1975 روانه ی بازار کرد. او همچنین شهرت خود را مدیون دومین آلبوم خود Elle est d’ailleurs در سال 1980 است.
همانند “ژاک برل”( خواننده ی معروف فرانسوی)، “پیر بشله” همواره دوست داشت تا ارتباط تنگاتنگ با مردم داشته باشد، به همین منظور بشله در سالن های بزرگ (به جز سالن ” المپیا” و یا ” کازینو پاریس” که بسیار به آن ها علاقه داشت) به اجرا نمی پرداخت. آخرین آلبوم “پیر بشله” که در زمان حیاتش با عنوان Tu ne nous quittes pas در سال 2003 منتشر شد در حقیقت ادای احترامی به موفقیت های خواننده ی بلژیکی “ژاک برل” بود که همواره با وی مقایسه می شد. او از سرطان ریه رنج می برد اما سی امین سالگرد حرفه خود را در سال 2004 در سالن ” کازینو پاریس” جشن گرفت و این آخرین نمایش او بود.
ترانه او از جای دیگری است دومین آلبوم پیر بشله است و در سال 1980 وارد بازار شد. آلبوم او از جای دیگری است اولین همکاری پیر بشله با “پیر لان” بود.
لینک دانلود ترانه فرانسوی او از جای دیگری است از پیر بشله
ته چشمانش از آن نورهایی دارد که یا کور می کند و یا عاشق ژست ها و عطری دارد که یا دیوانه می کند و یا اسیر و در اعماق قلبش برای من روشن است، که او از جای دیگری است | Elle a de ces lumières au fond des yeux Qui rendent aveugles ou amoureux Elle a des gestes de parfum Qui rendent bête ou rendent chien Et si lointaine dans son cœur Pour moi c’est sûr, elle est d’ailleurs |
از این رفتارهایی دارد که چیزی نمی گوید و پس از خاطرات حرف می زند این روشی که راه می رود هنگامی که می خواهد پیش قصاب برود وقتی که تا حد فهم من خود را بالا می اورد (وقتی به یک سطح می رسیم) برای من روشن است، که او ازجای دیگری است | Elle a de ces manières de ne rien dire Qui parlent au bout des souvenirs Cette manière de traverser Quand elle s’en va chez le boucher Quand elle arrive à ma hauteur Pour moi c’est sûr, elle est d’ailleurs |
و من اسیر او شده ام اسیر این خنده، این چهره و به او می گویم من را با خود ببر و من آماده ی رفتن به همه جا هستم به سمت مکان های دیگر، سواحل دیگر اما او رد می شود و جواب نمی دهد برای او کلمات بی ارزش هستند برای من روشن است، که او از جای دیگری است | Et moi je suis tombé en esclavage De ce sourire, de ce visage Et je lui dis emmène moi Et moi je suis prêt à tous les sillages Vers d’autres lieux, d’autres rivages Mais elle passe et ne répond pas Les mots pour elle sont sans valeur Pour moi c’est sûr, elle est d’ailleurs |
از آن دست های ظریف بلند دارد که می تواند روح یک “ورنر” را نفرین کند[ به داستان کشیش اشاره دارد] این اندام ونیزی هنگامی که از نرده ها خم می شود این ژست را می شناسم برای من روشن است، که او از جای دیگری است | Elle a de ces longues mains de dentellière A damner l’âme d’un Werner Cette silhouette vénitienne Quand elle se penche à ses persiennes Ce geste je le sais par cœur Pour moi c’est sûr, elle est d’ailleurs |
اسیر این خنده، این چهره و به او می گویم من را با خود ببر و من آماده ی رفتن به همه جا هستم به سمت مکان های دیگر، سواحل دیگر اما او رد می شود و جواب نمی دهد برای او کلمات بی ارزش هستند برای من روشن است، که او از جای دیگری است | Et moi je suis tombé en esclavage De ce sourire, de ce visage Et je lui dis emmène moi Et moi je suis prêt à tous les sillages Vers d’autres lieux, d’autres rivages Mais elle passe et ne répond pas L’amour pour elle est sans valeur Pour moi c’est sûr, elle est d’ailleurs |
اسیر این خنده، این چهره و به او می گویم من را با خود ببر و من آماده ی رفتن به همه جا هستم به سمت مکان های دیگر، سواحل دیگر اما او رد می شود و جواب نمی دهد برای او کلمات بی ارزش هستند برای من روشن است، که او از جای دیگری است | Et moi je suis tombé en esclavage De ce sourire, de ce visage Et je lui dis emmène moi Et moi je suis prêt à tous les sillages Vers d’autres lieux, d’autres rivages Mais elle passe et ne répond pas |
ترجمه ی ترانه های فرانسوی پیر بشله به همراه لینک دانلود: