ترانه فرانسوی رودخانه ی دوران کودکی گارو و میشل ساردو
رودخانه ی دوران کودکی مان که توسط ” دیدیه باربولیویان” سروده شده است در پاییز سال 2004برای اولین بار توسط “گارو” و “میشل ساردو” خوانندگان مشهور فرانسوی خوانده شده است. این ترانه روایت حس نوستالژی است که از زمان کودکی و مرگ پدر و مادر راوی به وجود آمده است. این اجرای بی نظیر به مدت پنج هفته در صدر لیست بهترین ترانه ها قرار گرفت.
لینک دانلود ترانه فرانسوی رودخانه ی دوران کودکی از گارو و میشل ساردو
درختی را به خاطر می آورم | Je me souviens d´un arbre |
وزش بادی را به خاطر می آورم | Je me souviens du vent |
صداهای مبهمی که از امواج انتهای اقیانوس می آید | De ces rumeurs de vagues, Au bout de l´océan |
شهری را به خاطر می آورم | Je me souviens d´une ville |
صدایی را به خاطر می آورم | Je me souviens d´une voix |
درختان نوئلی که می درخشیدند،در برف و سرما | De ces noëls qui brillent, dans la neige et le froid |
رویایی را به خاطر می آورم | Je me souviens d´un rêve |
پادشاهی را به خاطر می آورم | Je me souviens d´un roi |
تابستانی که تمام شد | D´un été qui s´achève |
خانه ای چوبی | D´une maison de bois |
آسمان را به خاطر می آورم | Je me souviens du ciel |
آب را به خاطر می آورم | Je me souviens de l´eau |
پیراهنی توری که | D´une robe en dentelle |
از پشت پاره شده بود | Déchirée dans le dos |
این خون نیست که در رگ های ما جاری است | Ce n´est pas du sang qui coule dans nos veines |
این رودخانه ی کودکی مان است | C´est la rivière de notre enfance |
این مرگ او نبود که من را آزرده خاطر می کرد | Ce n´est pas sa mort qui me fait d´la peine |
این ندیدن دوباره ی رقصیدن پدرم بود | C´est de n´plus voir mon père qui danse |
فانوس دریایی را به خاطر می آورم | Je me souviens d´un phare |
نشانه ای را به خاطر می آورم | Je me souviens d´un signe |
نوری در غروب | D´une lumière dans le soir |
اتاقی ناشناس | D´une chambre anonyme |
عشق را به خاطر می آورم | Je me souviens d´amour |
ژست هایی را به خاطر می آورم | Je me souviens des gestes |
کالسکه ی بازگشت | Le fiacre du retour |
عطر روی کتم | Le parfum sur ma veste |
زمان های خیلی دور را به خاطر می آورم | Je me souviens si tard |
خیلی کم به خاطر می آورم | Je me souviens si peu |
قطار هایی که اتفاقی به هم می رسیدند | De ces trains de hasard |
از زوجی عاشق | D´un couple d´amoureux |
لندن را به خاطر می آورم | Je me souviens de Londres |
رم را به خاطر می آورم | Je me souviens de Rome |
از آفتابی که سایه می شد | Du soleil qui fait l´ombre |
غمی که انسان را می سازد | Du chagrin qui fait l´homme |
این خون نیست که در رگ های ما جاری است | Ce n´est pas du sang qui coule dans nos veines |
این رودخانه ی کودکی مان است | C´est la rivière de notre enfance |
مرگ او نبود که من را آزرده خاطر می کرد | Ce n´est pas sa mort qui me fait d´la peine |
این ندیدن دوباره ی رقصیدن پدرم بود | C´est de n´plus voir mon père qui danse |