اگه تصمیم گرفتی یادگیری زبان فرانسه از صفر رو شروع کنی، احتمالاً کلی سؤال توی ذهنته: از کجا شروع کنم؟ چی بخونم؟ چقدر طول میکشه؟ این راهنما قراره کمکت کنه با خیال راحت قدم اول رو برداری.
چرا اصلاً زبان فرانسه؟
شاید به خاطر مهاجرت، تحصیل یا فقط علاقه به فرهنگ فرانسوی دنبال یاد گرفتن این زبان باشی. دلیلش هر چی باشه، فرانسه زبانیه که توی کشورهای زیادی صحبت میشه و دنیای جالبی پشتشه؛ از ادبیات و سینما گرفته تا موسیقی و غذا.
قدم اول: با صداها و حروف آشنا شو
اولین چیزی که بهش برمیخوری، تلفظهای متفاوت فرانسویه. بعضی حروف مثل «r» یا ترکیبهایی مثل «eau» ممکنه برات جدید باشن. ولی نترس، با کمی تمرین گوشت بهش عادت میکنه. میتونی توی سایتهایی مثل FrenchPod101 الفبا رو گوش بدی و تمرین کنی.
قدم دوم: کلمات پایه و جملههای ساده
چند تا از رایجترین کلمات و عبارتها رو حفظ کن؛ مثلاً:
•Salut (سلام)
•Merci (ممنون)
•Ça va? (خوبی؟)
با همینها میتونی اولین جملههات رو بسازی. از اپهایی مثل Memrise هم میتونی برای تمرین استفاده کنی.
قدم سوم: منابع یادگیری رو انتخاب کن
منابع زیادی برای یادگیری هست. بعضیا با کتاب راحتترن، بعضیا با اپ، بعضیا هم دوست دارن پادکست گوش بدن. مهم اینه که چیزی رو انتخاب کنی که باهاش راحتی.
اگه هر روز فقط ۲۰ دقیقه وقت بذاری، بعد از یه مدت نتیجهشو میبینی. بهتره یادگیری رو توی زندگی روزمرهات بیاری؛ مثلاً آهنگ فرانسوی گوش بده یا یه صفحه اینستاگرامی فرانسوی دنبال کن. اینجوری یادگیری برات سبکتر و جذابتر میشه.
یادگیری زبان فرانسه از صفر نیاز به نظم و تمرین داره، ولی قرار نیست سخت یا خستهکننده باشه. با یه شروع ساده و منابع درست، کمکم راه میافتی. فقط کافیه ادامه بدی و از مسیر لذت ببری.
“پیر بشله” نویسنده، خواننده و آهنگ ساز فرانسوی است که در 25 ماه می سال 1944 در پاریس متولد شد و در 15 فوریه سال 2005 درگذشت. “پیر بشله” اهل شهری در شمال فرانسه به نام ” کاله” بود اما خانواده ی او مجبور شدند تا نقل مکان کنند و “پیر بشله”، جوانی خود را در پاریس گذراند اما همواره خود را وابسته به شهر پدری خود ” کاله” می دانست و از آن الهام بسیار می گرفت. او از سرطان ریه رنج می برد اما سی امین سالگرد حرفه خود را در سال 2004 در سالن ” کازینو پاریس” جشن گرفت و این آخرین نمایش او بود.
اگر از ما حرف بزنند بچه ها رفته اند عبور زندگی را ندیده ایم تمامی این سال های آخر ما زمان نداشتیم اما زمان اغلب ما را داشت. برای زندگی کردن شانه به شانه. صداقتمان را از دست می دهیم. کمی بعد از آن، بهترین را فراموش می کنیم. اما امشب، من به تو نگاه می کنم. من ما را می بینم، هر دویمان را. دوست می داشتم که یکدیگر را خوشبخت ببینیم
Si l’on parlait de nous Les enfants sont partis On n’a pas vu passer la vie Toutes ces dernières années On n’a pas eu le temps Mais le temps nous a eus souvent À vivre au coude à coude On perd le cœur à cœur Peu à près on oublie le meilleur Mais ce soir je te regarde Je nous vois tous les deux Et j’aimerais qu’on se retrouve heureux
من همیشه به تو علاقه دارم به موسیقی دستانت من هنوز هم به تو علاقه دارم به موسیقی بدنت من هنوز هم به تو نیاز دارم به موسیقی عشق من نیاز دارم تا آبی آهنگ چشمانت را ببینم من هنوز به تو علاقه دارم من هنوز به تو نیاز دارم به موسیقی عشق من احتیاج دارم اگر تو بخواهی به آهنگ چشمانت
J’ai toujours envie de toi De la musique de tes bras J’ai toujours envie encore De la musique de ton corps J’ai besoin encore toujours De la musique de l’amour J’ai besoin de voir le bleu De la musique de tes yeux J’ai toujours envie de toi J’ai besoin encore toujours De la musique de l’amour J’ai besoin si tu le veux De la musique de tes yeux
دوست می داشتم که تصور کنیم سناریوهای عشقی را که در آن همدیگر را دیگر در یک روز ترک نمی کردیم دوست داشتم دستانت را بگیرم وقتی فیلم تو را می ترساند سرانجام صدای تپش قلبت را بشنوم دوست می داشتم که که یک قطار می گرفتیم که به سمت فلورانس برویم دوست می داشتم که یک زندگی دیگر شروع شود چمدان های مان را می بستیم و یا هر چیزی را اما مخصوصا تو با صدای آرام به من می گفتی
J’voudrais qu’on imagine Des scénarios d’amour Où l’on se quitterait plus d’un jour J’voudrais prendre ta main Quand le film te fait peur Entendre battre enfin ton cœur J’voudrais qu’on prenne un train Qu’on parte pour Florence Je voudrais qu’une autre vie commence Qu’on fasse nos valises ou n’importe quoi Mais surtout que tu me dises tout bas
من همیشه به تو علاقه دارم به موسیقی دستانت من هنوز هم به تو علاقه دارم به موسیقی بدنت من هنوز به تو نیاز دارم به موسیقی عشق من نیاز دارم تا ببینم آبی آهنگ چشمانت را من هنوز به تو علاقه دارم من هنوز هم به تو نیاز دارم به موسیقی عشق من احتیاج دارم اگر تو بخواهی به آهنگ چشمانت من هنوز هم به تو علاقه دارم علاقه به تو
J’ai toujours envie de toi De la musique de tes bras J’ai toujours envie encore De la musique de ton corps J’ai besoin encore toujours De la musique de l’amour J’ai besoin de voir le bleu De la musique de tes yeux J’ai toujours envie de toi J’ai besoin encore toujours De la musique de l’amour J’ai besoin si tu le veux De la musique de tes yeux J’ai toujours envie de toi Envie de toi
ترجمه ی ترانه های فرانسوی پیر بشله به همراه لینک دانلود:
“پیر بشله” نویسنده، خواننده و آهنگ ساز فرانسوی است که در 25 ماه می سال 1944 در پاریس متولد شد و در 15 فوریه سال 2005 درگذشت. “پیر بشله” اهل شهری در شمال فرانسه به نام ” کاله” بود اما خانواده ی او مجبور شدند تا نقل مکان کنند و “پیر بشله”، جوانی خود را در پاریس گذراند اما همواره خود را وابسته به شهر پدری خود ” کاله” می دانست و از آن الهام بسیار می گرفت. او از سرطان ریه رنج می برد اما سی امین سالگرد حرفه خود را در سال 2004 در سالن ” کازینو پاریس” جشن گرفت و این آخرین نمایش او بود.
ساعت زنگ دار و همه چیز یادم می آید او را دوست دارم، او را دوست دارم رادیو را روشن می کنم سیلی از کلمات دوست دارم که آنها آن را بگویند او دوستش دارد، او دوستش دارد بلوزم را می پوشم موهایم را شانه می کنم قهوه ام را می نوشم یکی دو تا قند در آن می اندازم و افکارم همه یکسان هستند احمقانه است من دوستش دارم، من دوستش دارم چه بر سرم می اید
Le réveille-matin Et tout me revient Je l’aime je l’aime J’ouvre la radio Torrent de mots J’aimerais qu’on le dise Il l’aime il l’aime Je mets ma chemise Un coup de peigne Je bois mon café Deux sucres à peine Et mes pensées Sont toutes les mêmes C’est insensé Je l’aime je l’aime Qu’est-ce qui m’arrive?
از کوچه مان پایین می روم به سمت خیابان می روم باز همان خیابان اولین چراغ قرمز مردم پشت آن چراغ سبز شده خیابان ” من” مثل یک روبات به سمت راست می پیچم باز هم مشکلات زندگی،ضربه ها ایا من یک روبات هستم یا دیوانه هستم؟
Je descends ma rue Je prends l’avenue Toujours la même Feu rouge première Les gens derrière Déjà le feu vert Avenue du Maine Comme un automate Je tourne à droite Déjà les problèmes La vie les coups Suis-je un acrobate Ou suis-je fou?
اما همه چیز را به من بگو عروسک گردان من در سرنوشتم طناب هایی دارم تو باعث می شوی پرسه بزنم اما این که کجا می روم هیچ چیز از آن نمی دانم
Mais dis-moi tout Marionnettiste J’ai des ficelles à mon destin Tu me fais faire un tour de piste Mais où je vais je n’en sais rien
اما همه چیز را به من بگو عروسک گردان قلب چوبی ام ناگهان می ایستد با بازیگرانت چه خواهی کرد بعد از جشن؟
Mais dis-moi tout Marionnettiste Mon cœur de bois soudain s’arrête Que feras-tu de tes artistes Après la fête?
صحنه را می بینم دقیقا پریروز او وارد شد در رستوران او نشست جلوی من در یک لحظه متوجه شدم که در زندگیم خوابیده بوده ام از سی سال پیش تا کنون و صاعقه زده از این رعد و برق من افتادم در روشنایی او
Je revois la scène Exactement Avant-hier Elle est entrée Au restaurant Elle s’est assise Devant moi D’un coup j’ai compris Que dans ma vie J’avais dormi Depuis trente ans Et foudroyé Par ce tonnerre Je suis tombé Dans sa lumière
مانند یک مسابقه است تن به تن او تنها یک کلمه دارد بازهم، بازهم تنها یک فریاد دارد اول عشق او جز یک بدن دیگر چیزی ندارد و من هم همین طور و از پنجره پاریس را می بینیم شاید رویا دیدم یا خواب بودم و ناگهان من زندگی می کنم من زندگی می کنم
C’est comme une course Au corps à corps Elle n’a qu’un seul mot Encore encore Elle n’a qu’un seul cri L’amour d’abord Elle n’a plus qu’un corps Et moi aussi Et par la fenêtre On voit Paris J’ai rêvé peut-être Où j’ai dormi Et tout d’un coup Je vis je vis
اما همه چیز را به من بگو عروسک گردان من در سرنوشتم طناب هایی دارم تو باعث می شوی پرسه بزنم اما این که کجا می روم هیچ چیز از آن نمی دانم
Mais dis-moi tout Marionnettiste J’ai des ficelles à mon destin Tu me fais faire un tour de piste Mais où je vais je n’en sais rien
اما همه چیز را به من بگو عروسک گردان قلب چوبی ام ناگهان مضطرب می شود با بازیگرانت چه خواهی کرد بعد از جشن؟
Mais dis-moi tout Marionnettiste Mon cœur de bois soudain s’inquiète Que vas- tu faire de tes artistes Après la fête?
و در آسانسور قلبم می تپد من زنگ می زنم و می بینم یک کلمه برای خودم که می گوید من را فراموش کن که از من خواهش می کند برو این طور بهتر است برای هر دویمان هر کس راه خودش حتی اگر ناگواراست هر کس اندوه خودش خداحافظ هنرمند
Et dans l’ascenseur Cogne mon cœur Je sonne et je vois Un mot pour moi Qui dit oublie-moi Qui me supplie Va-t-en ça vaut mieux Pour tous les deux Chacun son chemin Même s’il est triste Chacun son chagrin Adieu l’artiste
در پیاده رو این گونه می روم: دست هایم در جیب ها به خانه ام باز می گردم ” مارشال فوک” درقهوه خانه یک قهوه می نوشم و قهوه من را می سوزاند هرگز فراموش نمی کنیم روی هم انباشته می کنیم دوست دارم متوقف کنم تمامی ساعت ها را
Et sur le trottoir J’m’en vais comme ça Mains dans les poches Je rentre chez moi Maréchal Foch Au bar-tabac Je prends un café Et ça me brûle On n’oublie jamais On accumule J’aimerais arrêter Toutes les pendules
یک صدایی از ان بالا به من می گوید اما همه چیز را به من بگو عروسک گردان من در سرنوشتم طناب هایی دارم تو باعث می شوی پرسه بزنم اما این که کجا می روم هیچ چیز از آن نمی دانم
Une voix là-haut Me dit debout Mais dis-moi tout Marionnettiste J’ai des ficelles à mon destin Tu me fais faire des tours de piste Mais où je vais je n’en sais rien
اما همه چیز را به من بگو عروسک گردان قلب چوبی ام ناگهان مضطرب می شود پس با بازیگرانت چه می کنی بعد از جشن؟
Mais dis-moi tout Marionnettiste Mon cœur de bois soudain s’inquiète Que fais-tu donc de tes artistes Après la fête?
ترجمه ی ترانه های فرانسوی پیر بشله به همراه لینک دانلود:
“پیر بشله” نویسنده، خواننده و آهنگ ساز فرانسوی است که در 25 ماه می سال 1944 در پاریس متولد شد و در 15 فوریه سال 2005 درگذشت. “پیر بشله” اهل شهری در شمال فرانسه به نام ” کاله” بود اما خانواده ی او مجبور شدند تا نقل مکان کنند و “پیر بشله”، جوانی خود را در پاریس گذراند اما همواره خود را وابسته به شهر پدری خود ” کاله” می دانست و از آن الهام بسیار می گرفت برای مثال “پیر بشله” در سال 1982 در ترانه ی Les Corons زندگی ناگوار معدنچیان این ناحیه را به تصویر کشید و ترانه ی Embrasse-la را به خاطر مادرش سرود.
“پیر بشله” در نوجوانی نواختن پیانو را فرا گرفت اما علاقه ی او به ” الویس پریسلی” او را به سمت گیتار الکتریک سوق داد. بشله همچنین با دوستان خود یک گروه موسیقی به نام les Volts3 تشکیل داد.
“پیر بشله” سپس به ساخت مستند و آهنگ های تبلیغاتی روی آورد. از آهنگ های معروف”پیر بشله” می توان به آهنگ معروف فیلم ” امانوئل” در سال 1974 اشاره کرد که بیش از چهار میلیون نسخه از آن به فروش رفت.
“پیر بشله” اولین آلبوم خود با عنوان ” آتلانتیک” را در سال 1975 روانه ی بازار کرد. او همچنین شهرت خود را مدیون دومین آلبوم خود Elle est d’ailleurs در سال 1980 است. همانند “ژاک برل”( خواننده ی معروف فرانسوی)، “پیر بشله” همواره دوست داشت تا ارتباط تنگاتنگ با مردم داشته باشد، به همین منظور بشله در سالن های بزرگ (به جز سالن ” المپیا” و یا ” کازینو پاریس” که بسیار به آن ها علاقه داشت) به اجرا نمی پرداخت. آخرین آلبوم “پیر بشله” که در زمان حیاتش با عنوان Tu ne nous quittes pas در سال 2003 منتشر شد در حقیقت ادای احترامی به موفقیت های خواننده ی بلژیکی “ژاک برل” بود که همواره با وی مقایسه می شد.
او از سرطان ریه رنج می برد اما سی امین سالگرد حرفه خود را در سال 2004 در سالن ” کازینو پاریس” جشن گرفت و این آخرین نمایش او بود.
در شمال، معدن ها بودند زمین سیاه بود آسمان افق بود مردان معدنچیان زیر زمین(بودند)
Au nord, c’étaient les corons La terre c’était le charbon Le ciel c’était l’horizon Les hommes des mineurs de fond
پنجره هایمان رو به پنجره های یکسان باز می شد و باران کیف مدرسه ام را خیس می کرد و پدرم در هنگام بازگشت چشمانی بسیار آبی داشت که من فکر می کردم آسمان آبی را می بینم درسهایم را یاد می گرفتم، در حالی که گونه هایم بر روی بازوانش بود فکر می کنم به من می بالید او مانند همه ی مردم کشور بخشنده بود و من هر آنچه هستم را از او دارم
Nos fenêtres donnaient sur des fenêtres semblables Et la pluie mouillait mon cartable Et mon père en rentrant avait les yeux si bleus Que je croyais voir le ciel bleu J’apprenais mes leçons, la joue contre son bras Je crois qu’il était fier de moi Il était généreux comme ceux du pays Et je lui dois ce que je suis
و این دوران بچگی من بود و دوران بسیار خوبی بود در بخار ماشین لباس شویی ها به جای کوه ها من خاکستر داشتم از آن بالاها دشت را می دیدم پدرم سیاه بود همانند پدر و مادرش که کارگر معدن زغال سنگ بودند مادرم موهای سفید داشت آنها از یک گودال بودند، همان طورکه ما از یک کشوریم به خاطر آنها است که من می دانم چه کسی هستم
Et c’était mon enfance, et elle était heureuse Dans la buée des lessiveuses Et j’avais des terrils à défaut de montagnes D’en haut je voyais la campagne Mon père était “gueule noire” comme l’étaient ses parents Ma mère avait les cheveux blancs Ils étaient de la fosse, comme on est d’un pays Grâce à eux je sais qui je suis
در شهرداری در روز جشن” کرمس” یک عکس از ” ژان ژورس” بود و هر لیوان شراب همانند الماسی صورتی بر روی سطحی از ذرات گرد و غبار و سنگ بود آنها از 36 و انفجار گاز متان سخن می گفتنند حادثه هایی در انتهای گودال ها آنها شغلشان را دوست داشتند همان گونه که سرزمینمان را دوست داریم با آنها بود که من درک کرده ام
Y avait à la mairie le jour de la kermesse Une photo de Jean Jaures Et chaque verre de vin était un diamant rose Posé sur fond de silicose Ils parlaient de 36 et des coups de grisou Des accidents du fond du trou Ils aimaient leur métier comme on aime un pays C’est avec eux que j’ai compris
ترجمه ی ترانه های فرانسوی پیر بشله به همراه لینک دانلود:
“پیر بشله” نویسنده، خواننده و آهنگ ساز فرانسوی است که در 25 ماه می سال 1944 در پاریس متولد شد و در 15 فوریه سال 2005 درگذشت. “پیر بشله” اهل شهری در شمال فرانسه به نام ” کاله” بود اما خانواده ی او مجبور شدند تا نقل مکان کنند و “پیر بشله”، جوانی خود را در پاریس گذراند اما همواره خود را وابسته به شهر پدری خود ” کاله” می دانست و از آن الهام بسیار می گرفت برای مثال “پیر بشله” در سال 1982 در ترانه ی Les Corons زندگی ناگوار معدنچیان این ناحیه را به تصویر کشید و ترانه ی Embrasse-la را به خاطر مادرش سرود.
“پیر بشله” در نوجوانی نواختن پیانو را فرا گرفت اما علاقه ی او به ” الویس پریسلی” او را به سمت گیتار الکتریک سوق داد. بشله همچنین با دوستان خود یک گروه موسیقی به نام les Volts3 تشکیل داد.
“پیر بشله” سپس به ساخت مستند و آهنگ های تبلیغاتی روی آورد. از آهنگ های معروف”پیر بشله” می توان به آهنگ معروف فیلم ” امانوئل” در سال 1974 اشاره کرد که بیش از چهار میلیون نسخه از آن به فروش رفت.
“پیر بشله” اولین آلبوم خود با عنوان ” آتلانتیک” را در سال 1975 روانه ی بازار کرد. او همچنین شهرت خود را مدیون دومین آلبوم خود Elle est d’ailleurs در سال 1980 است.
همانند “ژاک برل”( خواننده ی معروف فرانسوی)، “پیر بشله” همواره دوست داشت تا ارتباط تنگاتنگ با مردم داشته باشد، به همین منظور بشله در سالن های بزرگ (به جز سالن ” المپیا” و یا ” کازینو پاریس” که بسیار به آن ها علاقه داشت) به اجرا نمی پرداخت. آخرین آلبوم “پیر بشله” که در زمان حیاتش با عنوان Tu ne nous quittes pas در سال 2003 منتشر شد در حقیقت ادای احترامی به موفقیت های خواننده ی بلژیکی “ژاک برل” بود که همواره با وی مقایسه می شد.
او از سرطان ریه رنج می برد اما سی امین سالگرد حرفه خود را در سال 2004 در سالن ” کازینو پاریس” جشن گرفت و این آخرین نمایش او بود.
“پیر بشله” نویسنده، خواننده و آهنگ ساز فرانسوی است که در 25 ماه می سال 1944 در پاریس متولد شد و در 15 فوریه سال 2005 درگذشت. “پیر بشله” اهل شهری در شمال فرانسه به نام ” کاله” بود اما خانواده ی او مجبور شدند تا نقل مکان کنند و “پیر بشله”، جوانی خود را در پاریس گذراند اما همواره خود را وابسته به شهر پدری خود ” کاله” می دانست و از آن الهام بسیار می گرفت برای مثال “پیر بشله” در سال 1982 در ترانه ی Les Corons زندگی ناگوار معدنچیان این ناحیه را به تصویر کشید و ترانه ی Embrasse-la را به خاطر مادرش سرود.
“پیر بشله” در نوجوانی نواختن پیانو را فرا گرفت اما علاقه ی او به ” الویس پریسلی” او را به سمت گیتار الکتریک سوق داد. بشله همچنین با دوستان خود یک گروه موسیقی به نام les Volts3 تشکیل داد.
“پیر بشله” سپس به ساخت مستند و آهنگ های تبلیغاتی روی آورد. از آهنگ های معروف”پیر بشله” می توان به آهنگ معروف فیلم ” امانوئل” در سال 1974 اشاره کرد که بیش از چهار میلیون نسخه از آن به فروش رفت.
“پیر بشله” اولین آلبوم خود با عنوان ” آتلانتیک” را در سال 1975 روانه ی بازار کرد. او همچنین شهرت خود را مدیون دومین آلبوم خود Elle est d’ailleurs در سال 1980 است.
همانند “ژاک برل”( خواننده ی معروف فرانسوی)، “پیر بشله” همواره دوست داشت تا ارتباط تنگاتنگ با مردم داشته باشد، به همین منظور بشله در سالن های بزرگ (به جز سالن ” المپیا” و یا ” کازینو پاریس” که بسیار به آن ها علاقه داشت) به اجرا نمی پرداخت. آخرین آلبوم “پیر بشله” که در زمان حیاتش با عنوان Tu ne nous quittes pas در سال 2003 منتشر شد در حقیقت ادای احترامی به موفقیت های خواننده ی بلژیکی “ژاک برل” بود که همواره با وی مقایسه می شد.
او از سرطان ریه رنج می برد اما سی امین سالگرد حرفه خود را در سال 2004 در سالن ” کازینو پاریس” جشن گرفت و این آخرین نمایش او بود.
از غداخوری تا مدرسه من را هر با هر زحمتی می کشاند از تب تا سرخک از من مراقبت کرد در سواحل نرم اندامش بود که من بدون زحمت زیادی متولد شدم و با اولین کلمات به من زبان مادریم را داد با نوایی که [گویی] از سمت خدا آمده بود سپس سال ها در بی توجهی ما گذشت وقتی او را سرزنده می دیدم صدایی به من می گفت :
De cantines en écoles elle m’a traîné De fièvres en rougeoles elle m’a veillé C’est sur les plages douces de son corps Que je suis né sans trop d’effort Et dès les premiers mots Elle m’a donné ma langue maternelle Avec un peu d’accent tombé du ciel Puis les ans sont passés à notre insu Quand je la vois trotte-menu Une voix me dit :
او را در آغوش بگیر او را بخوان از او محافظت کن او چشمان و قلبی به رنگ یاس داشت او را در آغوش بگیر او را بخوان از او محافظت کن موهای او که از قبل در زمستان بود [سفید شده بود]
Embrasse-la Chante-la Protège-la Elle a les yeux et le cœur lilas Embrasse-la Chante-la Protège-la Elle a les cheveux en hiver déjà
من در حقیقت حدود پانزده سالگی خانه را ترک کردم مادر بیچاره ام را اینجا دوباره می دیدم هنگامی که دوباره بازگشتم مادرم هیچ نگفت تنها یک کم پیر شده بود و من متوجه شدم
Bien sûr je suis parti vers les quinze ans Je la revois d’ici pauvre maman Quand je suis revenu elle n’a rien dit Elle avait juste un peu vieilli Et j’ai compris
و هنگامی که هر هفته می روم تا او را ببینم [که] او در نگاهم زندگی و غم های من را می خواند از یک شام، یک میهمانی پراز احساس می سازد اما شاید دارد فکر می کند که فردا من خواهم رفت
Et quand je vais la voir chaque semaine Qu’elle lit dans mon regard ma vie mes peines Elle se fait d’un dîner une tendre fête Mais en pensant demain peut-être Je partirai
او را در آغوش بگیر او را بخوان از او محافظت کن او چشمان و قلبی به رنگ یاس داشت او را در آغوش بگیر او را بخوان از او محافظت کن موهای او که از قبل در زمستان بود [سفید شده بود]
Embrasse-la Chante-la Protège-la Elle a les yeux et le cœur lilas Embrasse-la Chante-la Protège-la Elle a les cheveux en hiver déjà
او را در آغوش بگیر او را بخوان از او محافظت کن او چشمان و قلبی به رنگ یاس داشت او را در آغوش بگیر او را بخوان از او محافظت کن موهای او که از قبل در زمستان بود [سفید شده بود]
Embrasse-la Chante-la Protège-la Elle a les yeux et le cœur lilas Embrasse-la Chante-la Protège-la Elle a les cheveux en hiver déjà
ترجمه ی ترانه های فرانسوی پیر بشله به همراه لینک دانلود:
“پیر بشله” نویسنده، خواننده و آهنگ ساز فرانسوی است که در 25 ماه می سال 1944 در پاریس متولد شد و در 15 فوریه سال 2005 درگذشت. “پیر بشله” اهل شهری در شمال فرانسه به نام ” کاله” بود اما خانواده ی او مجبور شدند تا نقل مکان کنند و “پیر بشله”، جوانی خود را در پاریس گذراند اما همواره خود را وابسته به شهر پدری خود ” کاله” می دانست و از آن الهام بسیار می گرفت برای مثال “پیر بشله” در سال 1982 در ترانه ی Les Corons زندگی ناگوار معدنچیان این ناحیه را به تصویر کشید و ترانه ی Embrasse-la را به خاطر مادرش سرود.
“پیر بشله” در نوجوانی نواختن پیانو را فرا گرفت اما علاقه ی او به ” الویس پریسلی” او را به سمت گیتار الکتریک سوق داد. بشله همچنین با دوستان خود یک گروه موسیقی به نام les Volts3 تشکیل داد.
“پیر بشله” سپس به ساخت مستند و آهنگ های تبلیغاتی روی آورد. از آهنگ های معروف”پیر بشله” می توان به آهنگ معروف فیلم ” امانوئل” در سال 1974 اشاره کرد که بیش از چهار میلیون نسخه از آن به فروش رفت.
“پیر بشله” اولین آلبوم خود با عنوان ” آتلانتیک” را در سال 1975 روانه ی بازار کرد. او همچنین شهرت خود را مدیون دومین آلبوم خود Elle est d’ailleurs در سال 1980 است.
همانند “ژاک برل”( خواننده ی معروف فرانسوی)، “پیر بشله” همواره دوست داشت تا ارتباط تنگاتنگ با مردم داشته باشد، به همین منظور بشله در سالن های بزرگ (به جز سالن ” المپیا” و یا ” کازینو پاریس” که بسیار به آن ها علاقه داشت) به اجرا نمی پرداخت. آخرین آلبوم “پیر بشله” که در زمان حیاتش با عنوان Tu ne nous quittes pas در سال 2003 منتشر شد در حقیقت ادای احترامی به موفقیت های خواننده ی بلژیکی “ژاک برل” بود که همواره با وی مقایسه می شد. او از سرطان ریه رنج می برد اما سی امین سالگرد حرفه خود را در سال 2004 در سالن ” کازینو پاریس” جشن گرفت و این آخرین نمایش او بود.
ترانه او از جای دیگری است دومین آلبوم پیر بشله است و در سال 1980 وارد بازار شد. آلبوم او از جای دیگری است اولین همکاری پیر بشله با “پیر لان” بود.
ته چشمانش از آن نورهایی دارد که یا کور می کند و یا عاشق ژست ها و عطری دارد که یا دیوانه می کند و یا اسیر و در اعماق قلبش برای من روشن است، که او از جای دیگری است
Elle a de ces lumières au fond des yeux Qui rendent aveugles ou amoureux Elle a des gestes de parfum Qui rendent bête ou rendent chien Et si lointaine dans son cœur Pour moi c’est sûr, elle est d’ailleurs
از این رفتارهایی دارد که چیزی نمی گوید و پس از خاطرات حرف می زند این روشی که راه می رود هنگامی که می خواهد پیش قصاب برود وقتی که تا حد فهم من خود را بالا می اورد (وقتی به یک سطح می رسیم) برای من روشن است، که او ازجای دیگری است
Elle a de ces manières de ne rien dire Qui parlent au bout des souvenirs Cette manière de traverser Quand elle s’en va chez le boucher Quand elle arrive à ma hauteur Pour moi c’est sûr, elle est d’ailleurs
و من اسیر او شده ام اسیر این خنده، این چهره و به او می گویم من را با خود ببر و من آماده ی رفتن به همه جا هستم به سمت مکان های دیگر، سواحل دیگر اما او رد می شود و جواب نمی دهد برای او کلمات بی ارزش هستند برای من روشن است، که او از جای دیگری است
Et moi je suis tombé en esclavage De ce sourire, de ce visage Et je lui dis emmène moi Et moi je suis prêt à tous les sillages Vers d’autres lieux, d’autres rivages Mais elle passe et ne répond pas Les mots pour elle sont sans valeur Pour moi c’est sûr, elle est d’ailleurs
از آن دست های ظریف بلند دارد که می تواند روح یک “ورنر” را نفرین کند[ به داستان کشیش اشاره دارد] این اندام ونیزی هنگامی که از نرده ها خم می شود این ژست را می شناسم برای من روشن است، که او از جای دیگری است
Elle a de ces longues mains de dentellière A damner l’âme d’un Werner Cette silhouette vénitienne Quand elle se penche à ses persiennes Ce geste je le sais par cœur Pour moi c’est sûr, elle est d’ailleurs
اسیر این خنده، این چهره و به او می گویم من را با خود ببر و من آماده ی رفتن به همه جا هستم به سمت مکان های دیگر، سواحل دیگر اما او رد می شود و جواب نمی دهد برای او کلمات بی ارزش هستند برای من روشن است، که او از جای دیگری است
Et moi je suis tombé en esclavage De ce sourire, de ce visage Et je lui dis emmène moi Et moi je suis prêt à tous les sillages Vers d’autres lieux, d’autres rivages Mais elle passe et ne répond pas L’amour pour elle est sans valeur Pour moi c’est sûr, elle est d’ailleurs
اسیر این خنده، این چهره و به او می گویم من را با خود ببر و من آماده ی رفتن به همه جا هستم به سمت مکان های دیگر، سواحل دیگر اما او رد می شود و جواب نمی دهد برای او کلمات بی ارزش هستند برای من روشن است، که او از جای دیگری است
Et moi je suis tombé en esclavage De ce sourire, de ce visage Et je lui dis emmène moi Et moi je suis prêt à tous les sillages Vers d’autres lieux, d’autres rivages Mais elle passe et ne répond pas
ترجمه ی ترانه های فرانسوی پیر بشله به همراه لینک دانلود:
Plus de 200 millions de personnes parlent français sur les 5 continents. La Francophonie regroupe 68 Etats et gouvernements. Le français est la langue étrangère la plus largement apprise après l’anglais et la neuvième langue la plus parlée dans le monde. C’est également la seule langue avec l’anglais que l’on peut apprendre dans tous les pays du monde. La France dispose du plus grand réseau d’établissements culturels à l’étranger où sont dispensés des cours de français à plus de 750 000 personnes.
1- زبان فرانسه، زبانی متکلم در تمامی دنیا
بیش از 200 میلیون نفر در 5 قاره ی دنیا با زبان فرانسه تکلم می کنند. فرانسه زبان ها در 68بیش از دولت و ایالت زندگی می کنند. بعد از زبان انگلیسی بیشترین تعداد افراد زبان فرانسه را می آموزند و زبان فرانسه در جایگاه نهم زبان های پر تکلم در دنیا قرار می گیرد. همچنین زبان فرانسه تنها زبانی است که در کنار زبان انگلیسی در تمامی کشور های دنیا آموزش داده می شود. کشور فرانسه بزرگترین شبکه ی موسسات فرهنگی در خارج از این کشور را دارا است که در آنها زبان فرانسه به بیش از هفتصد و پنجاه هزار نفر آموزش داده می شود.
2. Une langue pour trouver un emploi
Parler français et anglais est un atout pour multiplier ses chances sur le marché international de l’emploi. La connaissance du français ouvre les portes des entreprises françaises en France comme à l’étranger dans tous les pays francophones (Canada, Suisse, Belgique et continent africain). La France, cinquième puissance commerciale et troisième terre d’accueil pour les investissements étrangers, est un partenaire économique de premier plan
2-زبان فرانسه، زبانی برای پیدا کردن کار
تسلط به زبان فرانسه و انگلیسی یک فرصت برای چندین برابر کردن شانس شما در بازار جهانی کار است. آشنایی با زبان فرانسه درهای شرکت های فرانسوی در کشور فرانسه و کشور های دیگر و همچنین در تمامی کشور های فرانسه زبان(کانادا، سویس، بلژیک و قاره ی آفریقا) را می گشاید. کشور فرانسه پنجمین قدرت تجاری و سومین کشور برای سرمایه گذاری خارجی است
3. La langue de la culture
Le français est la langue internationale pour la cuisine, la mode, le théâtre, les arts visuels, la danse et l’architecture. Connaître le français, c’est avoir accès en version originale aux grands textes de la littérature française et francophone mais également au cinéma et à la chanson. Le français est la langue de Victor Hugo, de Molière, d’Edith Piaf, de Jean-Paul Sartre, d’Alain Delon ou de Zinedine Zidane.
3-زبان فرانسه، زبان فرهنگ
زبان فرانسه، زبان جهانی در رشته های آشپزی، مد ، تئاتر، هنرهای بصری، رقص و معماری است. آشنایی با زبان فرانسه دسترسی به کتاب ها و شاهکارهای بزرگ ادبیات فرانسه و فرانسه زبان و همچنین سینما و شعر فرانسوی را مهیا می کند. زبان فرانسه زبان ویکتور هوگو، مولیر، ادیت پیاف، ژان پل سارتر، آلن دولن و زین الدین زیدان است.
4. Une langue pour voyager
La France est le pays le plus visité au monde avec plus de 70 millions de visiteurs par an. Avec des notions de français, il est tellement plus agréable de visiter Paris et toutes les régions de France (de la douceur de la Côte d’Azur aux sommets enneigés des Alpes en passant les côtes sauvages de la Bretagne) mais aussi de comprendre la culture, les mentalités et l’art de vivre à la française. Le français est tout aussi utile lorsqu’on visite l’Afrique, la Suisse, le Canada, Monaco, les Seychelles….
4-زبان فرانسه، زبانی برای سفر
کشور فرانسه با بیش از هفتاد میلیون توریست، پر بازدید ترین کشور دنیا است. در صورت آشنایی با زبان فرانسه، بازدید از این کشور و شهرهای آن و همچنین درک فرهنگ، تصور و سبک زندگی فرانسوی بسیار لذت بخش خواهد شد. همچنین هنگامی که بخواهیم از آفریقا، سویس، کانادا، سیشل، موناکو و … بازدید کنیم زبان فرانسه بسیار مفید خواهد بود.
5. Une langue pour étudier dans les universités françaises
Parler français permet notamment de poursuivre ses études en France dans des universités réputées ou dans les grandes écoles de commerce et d’ingénieur, classées parmi les meilleurs établissements supérieurs en Europe et dans le monde. Les élèves maîtrisant le français peuvent bénéficier de bourses du gouvernement français pour suivre un troisième cycle d’études en France dans toutes les disciplines et obtenir un diplôme internationalement reconnu.
5-زبان فرانسه، زبانی برای درس خواندن در دانشگاه های فرانسوی
صحبت کردن با زبان فرانسه امکان ادامه تحصیل در کشور فرانسه و دانشگاه های معروف و مدرسه های عالی بازرگانی و مهندسی این کشور را که جزو برترین موسسات آموزش عالی در اروپا و در کل جهان است فراهم می سازد. دانش آموزانی که به زبان فرانسه تسلط دارند می توانند از بورس های دولت فرانسه برای ادامه تحصیل در کشور فرانسه در تمامی رشته ها و کسب مدرک معتبر بین المللی بهره گیرند.
6. L’autre langue des relations internationales
Le français est à la fois langue de travail et langue officielle à l’ONU, dans l’Union européenne, à l’UNESCO, à l’OTAN, au Comité International Olympique, à la Croix Rouge Internationale…et de plusieurs instances juridiques internationales. Le français est la langue des trois villes sièges des institutions européennes : Strasbourg, Bruxelles et Luxembourg.
6-زبان فرانسه، زبانی برای ارتباطات بین المللی
زبان فرانسه هم زمان، زبان کار و زبان رسمی سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، یونسکو، ناتو، کمیته ی بین المللی المپیک، صلیب سرخ جهانی و چندین انجمن حقوقی بین المللی است. زبان فرانسه زبان سه شهر محل استقرار نهاد های اروپایی است: استراسبورگ، بروکسل و لوکزامبورگ.
7. Une langue pour s’ouvrir sur le monde
Après l’anglais et l’allemand, le français est la troisième langue sur Internet devant l’espagnol. Comprendre le français permet de poser un autre regard sur le monde en communiquant avec les francophones sur tous les continents et en s’informant grâce aux grands médias internationaux en langue française (TV5, France 24, Radio France Internationale).
7-زبان فرانسه، زبانی برای ورود به جهان است.
بعد از زبان انگلیسی و آلمانی، زبان فرانسه سومین زبان فضای مجازی و اینترنت است و جلوتر از زبان اسپانیایی قرار می گیرد. آشنایی با زبان فرانسه به واسطه برقراری ارتباط با فرانسه زبانان تمامی قاره ها و اطلاع از خبرهای روز دنیا که به واسطه ی رسانه های بین المللی فرانسه زبان از جمله (tv5، فرانس 24 و رادیو بین المللی فرانسه) پخش می شود، تصوری جدید از جهان را ارائه می دهد.
8. Une langue agréable à apprendre
Le français est une langue facile à apprendre. De nombreuses méthodes existent pour apprendre le français en s’amusant qu’on soit un enfant ou un adulte. On peut aussi très vite atteindre un niveau permettant de communiquer en français.
8-زبان فرانسه، زبانی دلنشین برای یادگیری
زبان فرانسه زبانی آسان برای فراگیری است. متد های آموزشی جذاب بسیاری به منظور فراگیری کودکان و جوانان وجود دارد. همچنین با تلاش فراوان به سرعت می توان به سطح قابل قبولی از مکالمه فرانسوی دست یافت.
9. Une langue pour apprendre d’autres langues
Apprendre le français aide à apprendre d’autres langues, notamment les langues latines (l’espagnol, l’italien, le portugais ou le roumain) mais aussi l’anglais puisque le français a fourni plus de 50% du vocabulaire anglais actuel.
9-زبان فرانسه، زبانی برای یادگیری زبان های دیگر
یادگیری زبان فرانسه، یادگیری زبان های دیگر را آسان می سازد. از این میان می توان زبان های لاتین از جمله (اسپانیایی، پرتغالی، و ایتالیایی) را برشمرد. زبان فرانسه همچنین یادگیری زبان انگلیسی را آسان تر می سازد زیرا زبان فرانسه بیش از 50 درصد واژگان امروزی زبان انگلیسی را در بردارد.
10.La langue de l’amour et de l’esprit
Apprendre le français, c’est d’abord le plaisir d’apprendre une belle langue, riche et mélodieuse qu’on appelle souvent la langue de l’amour. Le français est aussi une langue analytique qui structure la pensée et développe l’esprit critique ce qui est très utile dans les discussions ou des négociations
10-زبان فرانسه، زبان عشق و روح
یادگیری زبان فرانسه در ابتدا تمایل به یادگیری زبانی زیبا، غنی، آهنگین که معمولا از آن به عنوان زبان عشق یاد می شود می باشد. زبان فرانسه همچنین زبانی تحلیلی است که به ذهن ساختار بخشیده و روحیه ی نقد را که در مباحثات و مناقشات بسیار مفید است بهبود می بخشد.